ابلیس شبی رفت به بالین جوانی آراسته باشکل مهیبی سروبررا
گفتاکه منم مرگ اگر خواهی زینهار بایدبگزینی تویکی زین سه خطررا
یا آن پدر پیر خودت رابکشی زار یابشکنی ازمادرخود سینه وسر را
با خود زمی ناب بنوشی دو سه ساغر تا آنکه بپوشم زهلاک تونظر را
لرزید از این بیم جوان برخود وجاداشت کز مرگ فتد لرزه به تن ضیغم نر را
گفتا پدر ومادر من سخت عزیزند هرگز نکنم ترک ادب این دونفررا
جامی دوسه نوشیدچوشدخیره زمستی هم مادر خودرازدوهم کشت پدر را
تاریخ : جمعه 93/8/30 | 10:29 صبح | نویسنده : محدثه | نظرات ()